روح ما چه می خورد؟؟؟
دوشنبه, ۴ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۱۳ ب.ظ
همان طورى که غذاهاى جسمانى بعضى مقوّى و بعضى ضعف آور است، بعضى نشاط انگیز و بعضى سستی آور و بی حال کننده است، بعضى موجب سلامت و بعضى مسموم کننده است، غذاهاى فکرى نیز همینطور است. تعلیماتى که آدمى فرا می گیرد و کتابهایى که مطالعه می کند و مقالاتى که می خواند و سخنرانیهایى که گوش می کند از لحاظ اثر همه یکسان نیستند؛ بعضی ها راستى فکر و اراده را قوّت می بخشد و بعضى یأس و نومیدى می بخشد. بعضى از تعلیمات است که آدمى را به حیات و زندگى و نظام آفرینش خوشبین می کند. تعلیمات دینى اگر به صورت درستى آموخته شود ارزش حیات و زندگى و هدف آن را بالا می برد و نظام آفرینش را محبوب و دوست داشتنى می کند، آدمى را به سرنوشت دیگران علاقه مند می سازد، و اما بعضى تعلیمات دیگر است که حیات و زندگى را در نظر انسان بیهوده و بی هدف و خلقت را عبث معرفى می کند، روحیه آدمى را نسبت به همه چیز و همه کس حتى نسبت به خودش بدبین می نماید. تعلیمات بسیارى از افرادى که خودشان روحیه ضد دینى دارند همین اثر را دارد. در حوادث روز که به وسیله روزنامه ها ثبت می شود مکرر می خوانیم که فلان جوان خودکشى کرد و نامه اى از او به دست آمد که نوشته است احدى مسئول قتل من نیست، من خودم شخصاً دست به این اقدام زدم، علت اصلى مطلب این است که از زندگى خسته شدم. بعد که تحقیق کرده اند دیده شده که کتابهایى که مورد مطالعه این موجود بدبخت بوده کتابهایى بوده که به وسیله یک بدبخت تر از خود او مبنى بر بدبینى و بدگویى از حیات و خلقت نگارش یافته است. اگر تحقیق بشود معلوم می شود که این گونه کتابها چقدر اشخاصى را به زندگى بی علاقه کرده و چه روحیه هاى سالم و معصومى را مشوّش کرده و چه خانواده هایى را متلاشى کرده و چه عزم هاى راسخى را از بین برده است.
از سخنان حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام است که می فرماید:
عجب است از کسانى که درباره مأکولات و خوردنیهاى خود فکر می کنند اما درباره معقولات و یاد گرفتنی هاى خود هیچ گونه زحمتِ اندیشه اى به خود راه نمی دهند.
اگر کسى مثلًا بستنى مسمومى بخورد به فاصله چند ساعت اثرش ظاهر می شود و فوراً به بیمارستان منتقل می گردد و آن بستنى فروش هم تحت تعقیب قرار می گیرد، ولى چه بسیار اشخاص که کتابهاى مسمومى را می خوانند و آن کتابها روحیه آنها را فلج و بی حس می کند ولى نه خود آنها و نه مقامات مسئول متوجه نمی گردند که چنین ضایعه اى رخ داده است.
آرى، امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: عجبا که مردم درباره مأکولات خود می اندیشند که مثلًا غذاى مسموم نخورند و اگر کسى غذاى مسموم به خورد آنها بدهد او را تحت تعقیب قرار می دهند اما درباره افکار و معلومات و معقولاتى که به مغز خود فرو می کنند هیچ نمی اندیشند و توجه ندارند، و بسا هست که تا زنده هستند نسبت به آن شخص مسموم کننده علاقه مند هم هستند و به او ارادت می ورزند.
عجب تر و مهم تر این است که فکر مسموم و خطرناکى رنگ دینى و صبغه مذهبى هم داشته باشد؛ دیگر خطر او صدبار مهمتر است. در تاریخ گذشته ما متأسفانه چقدر زیاد افکار مسمومى با رنگ و شکل دینى وارد بازار شده و خریداران زیاد پیدا کرده و کمتر کسى هم متوجه شده که این متاع تقلّبى است. آیا باور می کنید که این روحیه تنبل و جامد و سرد و خشک ما معلول همان متاعهاى تقلّبى روحى است؟!.
لابد شنیده اید که در اسلام دستور و قانونى هست مبنى بر اینکه نشر و خرید و فروش و حتى قرائت کتب ضلال حرام است مگر براى افراد معدودى که تحت تأثیر آن کتابها قرار نمی گیرند و با خواندن و قرائت آنها گمراه نمی شوند. این دستور شاید در نظر بعضی ها عجیب و غیرقابل قبول جلوه کند و منافى با اصول آزادى تلقى شود. ولى اگر درست توجه کنیم می بینیم از نظر کلى، این قانون نه تنها بی اشکال است بلکه خیلى هم لازم و ضرورى است. کتب ضلال یعنى نشریات منحرف کننده.
کتابى که نتیجه اش بدبینى و دلسردى یا تحریک شهوات و بی اعتنایى به مقررات عفت و اخلاق یا بی ایمانى و بی بندوبارى است کتاب ضلال است. همان طورى که کتاب ضلال هست، نطق و خطابه ضلال هم هست، فیلم ضلال هم هست. در همه این موارد باید به اثر و نتیجه اى که عاید روحیه بشر می شود توجه کنیم و با آن مقیاس بسنجیم. مجموعاً این نتیجه به دست می آید که هر فرد از آن نظر که مدیر وجود خویش و مسئول سعادت خویشتن است موظف است که در مورد افکارى که می خواهد به مغز خود وارد کند مراقبت کند، و مسئولین اجتماع نیز از آن نظر که مدیر و مسئول جامعه اند وظیفه دارند که مراقب اغذیه روحى اجتماع بوده باشند.
گذشته از همه اینها ما از آن نظر که مسلمانیم و هر مسلمانى مسئول سعادت برادران دینى خود هم هست، همه باید مراقب یکدیگر از لحاظ افکار و اندیشه هایى که به مغز خود وارد می کنیم بوده باشیم.
مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى ج22 ص : 192
- ۹۱/۱۰/۰۴